مردسه


چقده قشنگه      از همه رنگه

مدرسه رو میگم بابا به خودت نگیر

         

امسال برای اولین بار به یه مدرسه ی انتفاعی میرم

مدرسه غیر انتفاعی محیطش کوچیکه و بچه ها

زود شناسایی میشن از این رو هر روز جای من تو دفتر

بود مثلن :

۱
تو مراسم افطاری یک عدد قند خورده تو سر

   جناب سرهنگ ز... خاطره بیا دفتر تعهد بده که

دیگه تو سر ایشون قند نمیخوره

       

۲
برق مدرسه قطع شده  بگین خاطره از ۳۰۱ بیاد

   دفتر  (جالب اینجاس که قطعی برق سراسریه )

۳
شیرنی دبیرا تو یخچال بوده الان فقط جعبش هس

   خاطره  کار تو بوده نه؟ من که به همشون ازون

   شیرینی دادم خانوم کدومشون اومده

  خود شیرینی
                

۴
خاطره سر رات برو تا دفتر .  دیگه برای چی؟

  فهمیدن که
 password
کامپیوتر مدرسه رو میدونی
                  

 دیدم اگه امسال هم همین وضع باشه روحیه

نمی مونه برام که واسه کنکور خوب بخونم. این شد

که حسرت خاطره خانوم گل رو به دل اون مدرسه

گذاشتم و اومدم بیرون . و  برای اولین بار در زندگانی

۱۷ ساله ی خودم دارم از مدرسه رفتن لذت می برم

جای همــــــــتون خالی