-
حیف !
دوشنبه 12 شهریورماه سال 1386 18:50
حیف از اشکهایی که ریخت آن زمان که تو اشکهایم را تظاهر می پنداشتی!
-
دلم گرفته!
شنبه 27 مردادماه سال 1386 23:55
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآی ی ی ی ی ی ی ی ی آدمها! من دلم گرفته کــــمـــــــک! ************ یه جایی خوندم: وقتی که خاطراتت زیاد می شه به تعداد عکسهای روی دیوار اتاقت اضافه می شه اما همیشه دلت واسه کسی تنگ می شه که نمی تونی عکسشو به دیوار اتاقت بزنی!!!
-
کنکور ۸۶
شنبه 9 تیرماه سال 1386 17:17
ما که قسمت نشد برای بار دوم کنکور بدیم یعنی به عبارتی اگه هوس بود همون یه بارش مارو بس بود! اما این هفته خیلی ها کنکور دادن. جا داره از همین جا شونه ی تک تک دوستان رو بمالم و بگم نخسته!!! ولی خداییش این کنکورم ستمه . اونا که خوب می خونن حق دارن مضطرب شن و خراب کنن در مقابل به نفع کسانی میشه که خونسرد و بی خیالن. در هر...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 27 خردادماه سال 1386 10:39
سلام من برگشتم! امیدوارم بتونم هفته ای یه بار به روز کنم. ***** از بچگی همیشه این تو ذهنم بود که همه ی آدما تو زندگیشون یه مقطع بحرانی و یه امتحان الهی بزرگ رو باید بگذرونن ؛ حالا هر کس به اقتضای ظرفیتش. تو اون مرحله رو گذروندی یا نه؟ اگه آره از تجربه هات بنویس برام. فکر می کنم روزای حساسی رو در پیش دارم . برام دعا کن...
-
یلدا
جمعه 1 دیماه سال 1385 13:09
ی ل د ا ت و ن م ب ا ر ک !
-
نفس!
شنبه 25 آذرماه سال 1385 03:15
تا حالا پیش اومده که نفست بگیره؟ احساس فشار شدید روی قفسه ی سینه نفسی که همیشه خودش می اومده و می رفته حالا باید به زور بکشیش بالا آخ!!! خیلی سخته. اصلآ بگو ببینم ؛ تا حالا شده احساس کنی که داری نفس می کشی؟
-
من کی ام؟
پنجشنبه 16 آذرماه سال 1385 16:05
تا حالا شده از یکی دور باشی بعد احساس کنی خیلی بهش نزدیکی؟ یا بر عکس به یکی نزدیک باشی اما بازم احساس کنی خیلی ازش دوری! نمی دونم متوجه منظورم می شی یا نه ! واقعآ دور بودن یا نزدیک بودن به چیه؟ پاک قاطی کردم . آدم تو بعضی شرایط هر کاری کنه بازم نمی تونه خودشو گول بزنه. بعد از ۱۸ سال و ۹ ماه و ۲۵ روز زندگی با خودم ؛ کم...
-
... !
دوشنبه 15 آبانماه سال 1385 18:14
از کجا شروع کنم !!! نمی دونم... . آخه خیلی وقته به روز نکردم کلی حرف ناگفته دارم ! زندگی دانشجویی من هم شروع شد . یه دوره ی جدید ! یه فصل متفاوت از کتاب پر ماجرای زندگی من! دانشگاه من تو یه شهر دیگست ! پس کم کم باید یاد می گرفتم که مستقل زندگی کنم. دقت کردی خیلی از کارا که سخت به نظر می رسن وقتی که تو موقعیتش قرار می...
-
منتظرتونم !
سهشنبه 4 مهرماه سال 1385 21:15
آسمان شب اخبار کوتــاه نجــــــــــومی وبلاگ جدید من ! خوشحال می شم سر بزنید...!
-
بخون تا بفهمی !
سهشنبه 28 شهریورماه سال 1385 18:48
چند روزیه فکرم خیلی مشغوله. چرا؟ گوش کن تا بگم . خدا رو چه دیدی شاید فکر تو هم درگیر شد!! همایش نجوم شاخه ی آماتوری تو نیشابور برگزار شد آدمای زیادی از شهرهای مختلف دور هم جمع شده بودند. مخصوصا مسئولین و ژورنالیست ها. بین اونا یه ژورنالیست بود که به عبارتی اولین کسی بود که من حسرت زندگی شو خوردم . آقای " بابک امین...
-
۶ خبر تپل !
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 23:39
نخست عناوین خبر : - عید نیمه ی شعبان - پرتاب انوشه جونم - مسافرت طول و دراز اینجانب - خسوف جزئی - اعلام نتایج دانشگــــــــــــاه - همایش نجوم در نیشـــــــــــابور سلام دوس جونا چطورین . منم خوبم توووووووووووپ! حالا مشروح اخبار: - اول از همه این عید خوشگل رو به همه تبریک میگم ۱۰۰ سال به این سالا ( تو دلت یه صلوات...
-
پارمیس کوچولو
چهارشنبه 25 مردادماه سال 1385 19:01
پارمیس و مامان باباش اومده بودن مسافرت و قرار بود یه هفته پیش ما بمونن پارمیس دو سال و نیم بیشتر نداشت اما دایره ی لغاتش از ده ساله ها چیزی کم نداشت! انقده شیطون و جیگر بود که تو همون دو روز اول اسمای مختلف روش گذاشتیم: از قبیل : سونامی ! ترمیناتور ! و... تقریبآ همه حاضر شده بودیم که بریم مهمونی مامان پارمیس کوچولو...
-
علت تاخیر
جمعه 20 مردادماه سال 1385 23:39
سلام دوس جونا شرمنده ! درگیر انتخاب رشته هستم. ایشالا این فرم انتخاب رشته رو پستش کنم اینجا رو هم به روز می کنم. قرررررررررررررررررررررررررررررررررررربون همتون!!!!
-
آسمون اول!
یکشنبه 8 مردادماه سال 1385 21:38
" پشت این آسمان آسمانی دیگر است " وای خدای من! مگه میشه؟ اولش برام خیلی سخت بود. آسمونو میگم. آخه بهترین دوستمه . رو حساب اینکه خیلی وسیعه و مهربون عاشقش شدم . شبا تا به ماهش شب بخیر نمی گفتم و نمی بوسیدمش اصلآ خوابم نمی برد. واسه تک تک ستاره هاش اسم گذاشتم اسمایی که فقط خودم میدونم و خودش و خدا! عشق من یه طرفه نبود ....
-
دوباره بـــــــــــرگشـــــــــتــــــــم
چهارشنبه 28 تیرماه سال 1385 15:10
این روزا هر کی هر جا منو گیر می آره از کنکور می پرسه اینجا دیگه نمی خوام از کنکور بگم. یه تابستون خنک . یه تعطیلی تپل . گردش و تفریح و ... اما نه...! خوب که فکر می کنم می بینم هیچ تعطیلاتی به پای تابستونای بچگی نمی رسه . دوچرخه بازی با بچه های همسایه ... دشمنی خنده دار بچه های کوچه کوچیکه با بچه های کوچه بزرگه! یادش...
-
با اینا بهارو باور میکنم...!
جمعه 26 اسفندماه سال 1384 22:14
بوی عیدی بوی توپ بوی کاغذ رنگی بوی تند ماهی دودی وسط سفره ی نو بوی یاس جانماز ترمه ی مادر بزرگ با اینا زمستونو سر میکنم با اینا خستگی مو در میکنم شادی شکستن قلک پول وحشت کم شدن سکه ی عیدی از شمردن زیاد بوی اسکناس تانخورده ی لای کتاب فکر قاشق زدن دختر ناز چشم سیاه شوق یک خیز بلــــند از سر بته های نور برق کفش جفت شده...
-
تا بزودی
شنبه 8 بهمنماه سال 1384 14:31
به دلیل بیداری از خواب غفلت و آغاز مطالعات کنکوری از انتشار پست جدید معذوریم بر میگردم....حتمــــــــــــــــــــــــــآ
-
انجا که ماهی ها عاشق می شوند ... کنکوری ها به سینما می روند .
چهارشنبه 23 آذرماه سال 1384 20:05
زنگ تفریح خ : راستی بچه ها فیلم سینما رو دیدین؟ ر : اره : ماهی ها عاشق می شوند . م : حالا یا می شوند یا نمیشوند شماها بشینین درستون رو بخونین ب : اینم یه کلمه از مادر عروس ب : حالا کی بازی می کنه؟ خ : رضـــا کیانیان ب : پس حتما میریم خ : یه شنبه؟ ر: نه من کلاس دارم م : واقعا میخواین برین سینما؟؟؟ اونم بچه کنکوری!!!...
-
ز کجا امدم و امدنم بهر چه بود؟
پنجشنبه 26 آبانماه سال 1384 19:35
تا حالا به این فکر کردی که رسالت یا ماموریت تو توی این دنیای بزرگ چیه؟ تا حالا پیش اومده وقتایی که با خدا تنها میشی ازش بپرسی که بهونش برای فرستادن تو تو این جهان شلوغ پلوغ چی بوده؟ وقتی به این فکر می کنم که اگه یه روز فرصتم تموم شه و نفهمم واسه چی دست و پا می زدم پاک قاطی می کنم . بعد به خودم امیدواری می دم که همین...
-
معجـــــزه ی سیــــــــــب
دوشنبه 25 مهرماه سال 1384 16:57
...با تمام عشقی که تو قلبت داری به این میوه نگاه کن میبینی چه انرژی زیادی از خودش دروکنه (ساتع میکنه)؟ تا حالا پیش اومده که با لذت به سیب گاز بزنی؟ یا نه شایدم عادت کردی که یه چیز خوردنی ؟دیدی سریع حضمش کنی من خودم به شخصه نسبت به سیب ارادت خاصی دارم به نظر من یه میوه ی جادوییه وقتی عصبانی باشم می افتم به جون سیب با...
-
اغاز دلدادگی
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1384 22:16
تا حالا به این فکر کردی که نقطه ی اغاز دلدادگی کجاس؟ حتمن تا حالا پیش اومده که دلت بلرزه؛گاهی یه نگاه ساده دل ادمو میلرزونه . بعضی وقت ها هم یه صدای دلنشین و خلاصه اینکه دل ادم اگه بخواد بلرزه هر چیزی ممکن اون تلنگر دلدادگی رو بهش بزنه . اگه احساس میکنی دلت دنباله یه بهونست که بلرزه یکی رو میشناسم که بد جوری دلارو می...
-
مردسه
سهشنبه 5 مهرماه سال 1384 20:13
چقده قشنگه از همه رنگه مدرسه رو میگم بابا به خودت نگیر امسال برای اولین بار به یه مدرسه ی انتفاعی میرم مدرسه غیر انتفاعی محیطش کوچیکه و بچه ها زود شناسایی میشن از این رو هر روز جای من تو دفتر بود مثلن : ۱ تو مراسم افطاری یک عدد قند خورده تو سر جناب سرهنگ ز... خاطره بیا دفتر تعهد بده که دیگه تو سر ایشون قند نمیخوره ۲...
-
قلب ستاره ها
سهشنبه 29 شهریورماه سال 1384 22:00
جلو حرکت ابرارو نمیشه گرفت... تاحالا ارزوهاتو دیدی که چه ساده مث ابرا ازت دور میشن؟ چه بخوای چه نخوای پاییز میاد... تا حالا شده رویاهات مث برگای پاییزی از درخت زندگیت سرازیر بشن؟ هیچ وقت شده فرشته ی ارزوهات ازت دلگیر باشه؟ ان گاه که... ضربه های تیشه ی زندگی را بر ریشه ی ارزوهایت حس می کنی؛ به خاطر بیاور که... زیبایی...
-
سالاد ؟ ؟ ؟ فصل .
یکشنبه 27 شهریورماه سال 1384 00:33
سالاد فصل جات خالی الان از سینما برگشتم << سالاد فصل >> . فیلمی که وقتی تموم شد نتونستم از رو صندلیم بلند شم. اخر فیلم حسابی شوکه میشی . نویسنده کلی خلاقیت به خرج داده . بازی لیلا حاتمی کیا هم که اااااااخرش بود. اما پیام فیلم : پول ادمو به چه کارا که وادار نمی کنه اما احـســــــــاس و نقش قشنگ عشقو نمی شه...
-
قهرمان !
دوشنبه 21 شهریورماه سال 1384 04:57
همین پیش پات Roger Federer مرد اول تنیس دنیا باز هم عنوان نخست مسابقات US open رو ازان خود کرد چه لحظه ی لذت بخشیه چقـــــــــدر انرژی + تو اون لحظه شلیک میشه. خودتو بذار بجای Roger . وای اون لحظه ادم می بینه که ااااااون همه زحمت عجب نتیجه ی قشنگی میده و خستگی از تنش میره شاید تو هم مثه من کنکوری باشی یا در حال تلاش...
-
به زودی...
یکشنبه 13 شهریورماه سال 1384 21:20